ترجمه مقاله

کنیسه

لغت‌نامه دهخدا

کنیسه . [ ک َ/ ک ِ س َ / س ِ ] (معرب ، اِ) معبد گبران . (برهان ). معبد گبران و ترسایان . (غیاث ). کلیسای ترسایان یا جهودان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). کنشت جهودان . ج ، کنایس . (مهذب الاسماء). کنشت . (دهار). کلیسا. کلیسه . کلیسیا. معبد نصاری . معرب کنشت . نمازگاه . نمازخانه . ج ، کنائس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کنیسه در عربی معبد یهود و نصاری و کفاررا گفته اند. و امروزه در عربی معبد یهود را «کنیس » و معبد نصاری را «کنیسة» و معبد مسلمانان را «جامع» و «مسجد» و معبد بت پرستان را «هیکل » گویند. هدایت گوید: «کنیسه » معبد یهود و نصاری است پس آنچه صاحب برهان معبد گبران گفته خطای فاحش است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : و در شهر«رها» یکی کنیسه است که اندر همه ٔ جهان کنیسه ای از آن بزرگتر و آبادان تر و عجب تر نیست و اندر وی رهبانانند. (حدود العالم ).
کنیسه ٔمریمستی چرخ گفتی پر ز گوهرها
نجوم ایدون چو رهبانان ثریا چون چلیپایی .

ناصرخسرو.


گر کعبه را محرم نیم مرد کنیسه هم نیم
ور بابت زمزم نیم مرد خمستان نیستم .

خاقانی .


خطاب حاکم عادل مثال باران است
چه بر حدیقه ٔ سلطان چه بر کنیسه ٔ عام .

سعدی .


رجوع به کلیسا و کلیسیا شود. || زن خوب منظر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زن خوب روی . (ناظم الاطباء). || دو چوب که بر پالان نصب کنند و به روی آنها پارچه کشند تا بر سوار سایه اندازد و آن را بپوشاند. شبه هودجی که بر محمل بندند. ج ، کنائس . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله