ترجمه مقاله

کوتاه ساختن

لغت‌نامه دهخدا

کوتاه ساختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) کم کردن درازی چیزی . (فرهنگ فارسی معین ) :
زبان خامه را کوتاه سازم از سر نامه
که در عرض شکایاتم حکایت گشت طولانی .

وحشی (از فرهنگ فارسی معین ).


تمریط؛ کوتاه ساختن آستین جامه را چندانکه همچو چادر گردد. (منتهی الارب ). || مختصرکردن . || قطع کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
ترجمه مقاله