ترجمه مقاله

کورکه

لغت‌نامه دهخدا

کورکه . [ ک َ ] (ترکی ، اِ) طبل بزرگ . (فرهنگ فارسی معین ) : بعد از آن کورکه را پاره ساختند. (ظفرنامه ٔ یزدی ، فرهنگ فارسی معین ). و فغان کورکه و نفیر به اوج اثیر رسید. (حبیب السیر، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کورگه ، کورکا و کورگا شود.
ترجمه مقاله