ترجمه مقاله

کور گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

کور گردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) کور شدن . نابینا شدن : عمی ، تعمی ؛ کور گردیدن .(منتهی الارب ). و رجوع به کور شدن و کور گشتن شود.
ترجمه مقاله