ترجمه مقاله

کوز

لغت‌نامه دهخدا

کوز. [ ک َ ] (ع مص ) به کوزه آب خوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گرد آوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جمع کردن چیزی را. (از اقرب الموارد): کازه کوزاً؛ جمع کرد و گرد آورد آن را. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله