ترجمه مقاله

کوسان

لغت‌نامه دهخدا

کوسان . (ص ، اِ) گوسان . موسیقی دان . خنیاگر. (فرهنگ فارسی معین )[ : بهرام گور ] همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنکه مردمان بی رامشگر شراب خوردندی ، پس بفرمود تا به ملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان ) خواستند و کوسان (گوسان ) به زبان پهلوی خنیاگر بود، پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامدند زن و مرد، و لوریان که هنوزبجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهارپا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند. (مجمل التواریخ و القصص ص 69 از فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از خوانندگی را نیز گویند. (برهان ). نوعی از خوانندگی . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) :
شهنشه گفت با کوسان نایی
زهی شایسته ٔ کوسان سرایی .

(ویس و رامین ، از فرهنگ رشیدی ).


و رجوع به مدخل بعد شود.
ترجمه مقاله