ترجمه مقاله

کوسیاد

لغت‌نامه دهخدا

کوسیاد. (اِ) سنگ سیاهی باشد که سوهان در آن کار نکند و چون در آب گذارند ماهیان بر آن جمع شوند. گویند مکلس آن را یعنی سوخته ٔ آن را با آهن ضم کنند سیماب را منعقد سازد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله