ترجمه مقاله

کوهساران

لغت‌نامه دهخدا

کوهساران . (اِ مرکب ) کوهستان . کهستان . کوهسار. کهساره . (آنندراج ). کوهستان . (فرهنگ فارسی معین ) :
همه کوهساران پر از مرد و زن
همی آفرین خواندندی به من .

فردوسی .


راهرو را بال و پرواز است سختیهای دهر
کوهساران می شود سنگ فسان این سیل را.

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله