کوه کندن
لغتنامه دهخدا
کوه کندن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکافتن و تراشیدن کوه ، گشادن وساختن راهی یا برآوردن صورت و نقشی را :
مرا زین کوه کندن حاصل این بود
نشد کارم میسر مشکل این بود.
به گرد عالم از فرهاد رنجور
حدیث کوه کندن گشت مشهور.
مرا زین کوه کندن حاصل این بود
نشد کارم میسر مشکل این بود.
نظامی .
به گرد عالم از فرهاد رنجور
حدیث کوه کندن گشت مشهور.
نظامی .