ترجمه مقاله

کوچکین

لغت‌نامه دهخدا

کوچکین . [ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی / ص عالی )کوچکترین و خردترین و کهترین . (ناظم الاطباء). کوچکترین . مقابل بزرگین . (فرهنگ فارسی معین ) :
کوچکین رنجور بود و آن وسط
بر جنازه ی آن بزرگ آمد فقط.

مولوی (مثنوی ).


متوفی شدن بزرگین از شهزادگان و آمدن برادر میانین به جنازه ٔ برادر که آن کوچکین صاحب فراش بود. (مثنوی مولوی نیکلسن ج 6 ص 541). آن پسر کوچکین با پدر گفت ... (ترجمه ٔ دیاتسارون ). آن پسر کوچکین هرچه بخش خود بود همه فراهم آورد و رفت . (ترجمه ٔ دیاتسارون ص 298).
ترجمه مقاله