ترجمه مقاله

کوچک جنگلی

لغت‌نامه دهخدا

کوچک جنگلی . [ چ َ / چ ِ ک ِ ج َ گ َ ] (اِخ ) از مجاهدان مشروطیت و رهبر قیام جنگل . نامش یونس و معروف به میرزا کوچک خان فرزند میرزا بزرگ از مردم رشت و ساکن استادسرا بود. در سال 1298 هَ . ق . دیده به جهان گشود و در اوان کودکی و جوانی در صالح آباد رشت و مدرسه ٔ جامع و مدرسه محمودیه ٔ تهران صرف و نحو و مقدمات علوم دینی را فراگرفت ، اما حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و به صف مجاهدان مشروطیت پیوست . هنگام بمباران مجلس شورای ملی در قفقاز بود و اقامتش در تفلیس و بادکوبه وی رابا ترقیات دنیای جدید آشنا ساخت . چندی بعد مقارن تحصن علما در سفارت عثمانی ، او نیز در شهبندری رشت متحصن شد و متعاقب قتل آقابالاخان سردار افخم به همراه سایر مجاهدان در قزوین شرکت کرد، اما بعلت اختلافی که با بعضی از مجاهدان پیدا کرد به رشت برگشت ولیکن به توصیه و دلجویی میرزا کریم خان رشتی دوباره در علی شاه عوض به مجاهدان گیلانی پیوست و در فتح تهران شرکت کرد و در جنگ سه روزه ٔ مجاهدان با قوای استبداد مأمورجبهه ٔ قزاقخانه شد، و در شورش شاهسونها همراه یفرم و سردار اسعد به کمک ستارخان شتافت ولیکن بیمار شد وبه تهران بازگشت . به هنگام طغیان ترکمنها که به تحریک محمدعلی شاه روی داده بود، داوطلب جنگ شد و به گمش تپه رفت و بر اثر اصابت گلوله ای مجروح گشت و به بادکوبه و تفلیس برده شد و پس از چند ماه مداوا و معالجه مجدداً به گیلان بازگشت . از آنجا که به علت فعالیتهای آزادیخواهانه اش به امر قونسول تزاری از حق اقامت در موطن خود محروم شده بود، به تهران آمد و بر ضد تجاوزات و بیدادگریهای روسیه ٔ تزاری به فعالیت پرداخت . گویا میرزا کوچک خان می خواست مرکز اتحاد اسلام تأسیس کند، از این رو برای ایجاد مرکز عملیات خود همراه یک تن از مجاهدان مشروطیت ، یعنی میرزا علی خان دیوسالار به سوی مازندران حرکت کرد، اما به عللی از دیوسالار جدا شد و به لاهیجان رفت و با دکتر حشمت الاطباء طبیب آن شهرستان ملاقات کرد و به یاری او و گروهی دیگر نیرویی تشکیل داد و در جنگلهای شمال به مبارزه بر ضد نفوذبیگانگان پرداخت . سرانجام پس از یک سلسله مبارزات که مدت هفت سال (از شوال 1333 هَ . ق . تا ربیعالثانی 1340 هَ . ق .) به طول انجامید، نهضت جنگل با مرگ وی (قوس 1300 هَ . ش .) خاتمه یافت و نیروی جنگل از هم پاشیده شد. (از کتاب سردار جنگل تألیف ابراهیم فخرایی ). مرحوم دهخدا در یادداشتهای خود آرد: «میرزا کوچک خان از مجاهدین گیلان بود که با میرزا کریمخان و سردار محیی الدین برای بیرون کردن محمدعلی شاه به تهران آمد. او سربازی بینهایت شجاع بود و سردار محیی و برادرش میرزا کریمخان با او معامله ٔ دوست می کردند نه یک فرد مجاهد عادی ، معهذا با همه ٔ ابرام سردار محیی هیچوقت در حضور او نمی نشست . اول بار که او را دیدم جوانی خوش قیافه به سن سی ساله می نمود. در نهایت درجه معتقدبه دین اسلام و به همان حد نیز وطن پرست بود، شاید آن هم از راه اینکه ایران وطن او یک مملکت اسلامی است ودفاع از او را واجب می شمرد، نماز و روزه ٔ او هیچوقت ترک نمی شد و هرگز در عمر خود شراب نخورد و همچنین از دیگر محرمات دینی مجتنب بود، لیکن در دین خرافی بود... آنگاه که در تهران بود لباس عادی داشت و ریش خود را می زد (یعنی نمی تراشید، چه آن را خلاف شرع می شمرد). قانع و بی طمع بود و در تهران مثل دیگر مجاهدین تفنگ نمی آویخت و قطار فشنگ نمی بست . همیشه متفکر بود و بسیار کم تکلم می کرد. اطاعت اوامر آزادیخواهان بی غرض و طمع را مثل وجیبه ٔ دینی می شمرد و همان وقت که در جنگل بود با معدودی آزادیخواهان تهران که به آنها اعتماد و اعتقاد داشت در کارهای خود کتباً و به پیغام مشورت می کرد، لیکن پس از مشورت با آنان نیز فاصل استخاره بود و اگر استخاره مساعد نبود، به گفته های ایشان عمل نمی کرد. می گفتند در اول طلبه ٔ دینی بود و مقدماتی از عربی و فقه می دانست . رحمةاﷲ علیه . (از یادداشت مرحوم دهخدا، بر حاشیه ٔ مختصری از زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه قاجار تألیف حسین مکی ). رجوع به سردارجنگل تألیف ابراهیم فخرایی ، تاریخ مفصل ایران تألیف سرپرسی سایکس ، تاریخ احزاب سیاسی و انقراض قاجاریه تألیف محمدتقی بهار، تاریخ اداری و اجتماعی قاجاریه تألیف عبداﷲ مستوفی ج 3، تاریخ مشروطیت ایران تألیف ملک زاده ، تاریخ بیداری ایران تألیف حبیب اﷲ مختاری و تاریخ هجده ساله ٔ آذربایجان تألیف احمد کسروی و ایران در جنگ بزرگ تألیف مورخ الدوله ٔ سپهر شود.
ترجمه مقاله