ترجمه مقاله

کپه

لغت‌نامه دهخدا

کپه . [ ک َ پ َ/ پ ِ / ک َپ ْ پ َ / پ ِ / ک ُپ ْ پ َ / پ ِ ] (اِ) کبه . قبه . (ناظم الاطباء). شاخ و شیشه و کدوی حجامان باشد که بدان حجامت کنند. (برهان ). شیشه ٔ حجام و شاخ و کدوی ایشان و آن را کوپه با «واو» نیز گفته اند و قبه معرب آن است . (آنندراج ). || هر چیز برآمده . (ناظم الاطباء). هر چیز توده کرده چون گنبدی و اصل قبه ٔ عرب همین کلمه است . (یادداشت مؤلف ). توده ٔ روی هم انباشته . تل شده . (فرهنگ فارسی معین ). کوده .
ترجمه مقاله