ترجمه مقاله

کپوک

لغت‌نامه دهخدا

کپوک . [ ک َ / ک َپ ْ پو ] (اِ) کپاک . کبوک . (فرهنگ فارسی معین ). پرنده ای است که با غیر جنس خود هم جفت شود و اگر احیاناً کپوک ، نر پرنده ٔ دیگر را بیند فی الحال ماده گردد و با او جفت شود. گویند با خود نگاه داشتن استخوان او، قوت باه دهد.(برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). مرغی است آسمان گون چندِ باشه ای و از جنس خویش جفتش نبود. گرد مرغی دیگر همی پرد تا از او بچه آرد. (فرهنگ اسدی ) :
خارش گرفته و بخوی اندرغمی شده
همچون کپوک خواستمی جفت کام کام .

منجیک .


مرغ ز هر جنس که بیند کپوک
ماده شود گیرد از آن جنس نر.

سوزنی .


رجوع به کبوک شود.
ترجمه مقاله