ترجمه مقاله

کپچ

لغت‌نامه دهخدا

کپچ . [ ک ُ ] (اِخ ) اصل آن کوچ یا کُفچ که عربان قُفص خوانند و از طوایف بلوچ بوده اند و در یکی از کتیبه های میخی لفظ آکوپاچیه دیده شده است بمعنی کوه نشین و محتمل است همین طایفه ٔ قفص باشد. (سبک شناسی ج 1 ص 67). در تاریخ بیهقی (چ فیاض ص 244) این کلمه در عبارت : «مکرانی چون خبر این لشکرها و برادر بشنود کار جنگ بساخت و پیاده ای بیست هزار کیجی و ریگی و مکرانی و از هر ناحیتی و هر دستی فراز آورد» کیجی ضبط شده و مصحح در حاشیه نوشته است : کیج نام شهری است در بلوچستان و هم اکنون به همین نام معروف است و نزد جغرافی نویسان قدیم هم معروف بوده و گاهی برای تسمیه ٔ تمام ناحیه لفظ کیج و مکران را اطلاق می کرده اند معرب این کلمه کیز است بنابراین احتمال این که کلمه ٔ متن «کپج » (قفص ) باشد مورد ندارد. (حاشیه ٔ تاریخ بیهقی ص 244). رجوع به کیج شود.
ترجمه مقاله