ترجمه مقاله

کچول کردن

لغت‌نامه دهخدا

کچول کردن . [ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قر دادن . قر دادن کون را. (یادداشت مؤلف ). جنبانیدن سرین . (لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). رقص کمر.
- کون و کچول کردن ؛ قر دادن در سرین ، گاه ِ رقص . (یادداشت مؤلف ) : شربتی از این (آب مخمر انگور) بخونی دادند چون بخورد اندکی روی ترش کرد گفتند دیگر خواهی گفت بلی شربتی دیگر بدو دادند در طرب کردن و سرود گفتن و کون و کچول کردن آمد.(نوروزنامه ).
ترجمه مقاله