ترجمه مقاله

کیبر

لغت‌نامه دهخدا

کیبر. [ ک َ / ک ِ ب ُ ] (اِ) پیکان پهن که به شکاری می اندازند. (آنندراج ). نیزه ٔ کلانی که بدان شکار می کنند. (ناظم الاطباء) :
ز آمدشد کیبر کینه کوش
هوا شد یکی خانه ٔ چوب پوش .

عبداﷲ هاتفی (از آنندراج ).


|| (ص ) کسی که دارای عداوت نهانی باشد. (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله