ترجمه مقاله

کیح

لغت‌نامه دهخدا

کیح . [ ک َ / کی ] (ع ص ) اسنان کیح ؛ دندان سخت و سطبر. اکیح ، کأحمد مثله کیوم و ایوم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ستبر، هم برای مذکر و هم برای مؤنث آید، و گویند: «اسنان کیح »؛ یعنی دندانهای خشن و ستبر، و گویند: «کیح اکیح »؛ یعنی خشن و ستبر، همانگونه که گویند یوم ایوم . (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله