ترجمه مقاله

کیست

لغت‌نامه دهخدا

کیست . (جمله ٔ استفهامی ) کلمه ٔ استفهام است مرکب از که و است که از حروف روابط است ، و این در ذوی العقول و غیرذوی العقول مستعمل است ، برخلاف «چیست » که در غیرذوی العقول مستعمل می شود. (از آنندراج ). که است ؟ چه کس است ؟ (فرهنگ فارسی معین ). صورتی یا مخففی از «کی است » و «که است ». کدام کس است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کلمه ٔ فعل یعنی کی هست و چه کس است . (ناظم الاطباء). مَن . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) :
دمنه را گفتا که تا این بانگ چیست
با نهیب و سهم این آوای کیست ؟

رودکی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


کیست کش وصل تو ندارد سود
کیست کش فرقت تو نگزاید؟

دقیقی (از یادداشت ایضاً).


نگه کرد تا کیست زیشان سوار
عنان پیچ و گردنکش و نامدار.

فردوسی .


چه گویم که این بچه ٔ دیو کیست
پلنگ دورنگ است یا خود پری است .

فردوسی .


که حسد هست دشمن ریمن
کیست کو نیست دشمن دشمن ؟

عنصری (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).


کیست که گوید تو را مگرنخوری می
می خور و داد طرب ز مستان بستان .

ابوحنیفه ٔ اسکافی .


کیست که پیغام من به شهر شروان برد
یک سخن از من بدان مرد سخندان برد.

جمال الدین عبدالرزاق .


ای خدای بی نهایت جز تو کیست
چون تویی بی حد و غایت جز تو کیست .

عطار.


کیست آن صوفی شکم خوار خسیس
تا بود با چون شما شاهان جلیس .

مولوی .


کیست آن یوسف دل حق جوی تو
چون اسیری بسته اندر کوی تو.

مولوی .


کیست آن ظالم که از باد بروت
ظلم کرده ست و خراشیده ست روت .

مولوی .


از آن بهره ورتر در آفاق کیست
که در ملک رانی به انصاف زیست .

سعدی (بوستان ).


که این را ندانم چه خوانند و کیست
نخواهد به سامان در این ملک زیست .

سعدی (بوستان ).


چنان است در مهتری شرط زیست
که هر کهتری را بدانی که کیست .

سعدی (بوستان ).


یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ٔ کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ٔ کیست .

حافظ.


دولت صحبت آن شمع سعادت پرتو
بازپرسید خدا را که به پروانه ٔ کیست .

حافظ.


می دهد هر کسش افسونی و معلوم نشد
که دل نازک او مایل افسانه ٔ کیست .

حافظ.


گر در شکست نفس به ما همعنان شوی
دانی در این مصاف که اسپ دونده کیست .

سالک قزوینی (از آنندراج ).


از سراب مهر و مه سیراب کی گردد خلیل
چشمه ٔ خضر و سواد لامکان پیداست کیست .

میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).


ترجمه مقاله