ترجمه مقاله

کیفور

لغت‌نامه دهخدا

کیفور. [ ک َ / ک ِ ] (ص مرکب ) در تداول عامه ، آنکه کیف و لذت برده . متمتع. سرخوش . (فرهنگ فارسی معین ).
- کیفور شدن ؛ در اصطلاح تریاکیان و شیره کشان ، به حدکفایت تریاک کشیده بودن . کامل شدن رفع اشتهای تریاک یا شیره . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله