ترجمه مقاله

کیلجة

لغت‌نامه دهخدا

کیلجة. [ ک َ/ کی ل َ ج َ ] (معرب ، اِ)کیله که پیمانه ای است مر غله و آرد و جز آن را. معرب است . ج ، کیالج ، کیالجة. (منتهی الارب ). مأخوذ از کیله ٔ فارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). اصمعی گوید عرب کیلجة و کیلکة و کیلقة و قیلقة گوید. (از المعرب جوالیقی ص 292). || پیمانه ٔ معروفی است اهل عراق را، و آن یک من و هفت ثمن من است . معرب کیله ٔ فارسی است . ج ، کیلجات ، کیالج ، کیالجة. (از اقرب الموارد). معرب کیلچه . سه مکوک باشد که معادل است با یک من و هفت ثمن من . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || وزنی بوده معادل ششصد درهم . (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || چهار رطل است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
ترجمه مقاله