کینه ورزیدن
لغتنامه دهخدا
کینه ورزیدن . [ ن َ / ن ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) خصومت داشتن . (آنندراج ) . دشمنی کردن . خصومت ورزیدن . حقد و عداوت داشتن : ضغن ؛ کینه ورزیدن . (منتهی الارب ) :
جهان موافق امر تواست مگذارش
که کینه ورزد با چون منی ز روی نفاق .
کینه نورزند و حسد نبرند و بددلی نکنند. (تاریخ قم ص 273).
جهان موافق امر تواست مگذارش
که کینه ورزد با چون منی ز روی نفاق .
خاقانی .
کینه نورزند و حسد نبرند و بددلی نکنند. (تاریخ قم ص 273).