ترجمه مقاله

کینونه

لغت‌نامه دهخدا

کینونه . [ ک َ نو ن َ / ن ِ ] (از ع ، مص ) بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : همه مرادهای هردوجهانی چون نردبان پایه است به یک مراد، و آن کینونه است فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. (معارف بهاء ولد ص 26، از فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) آفرینش . کون . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کینونت و کینونة شود.
ترجمه مقاله