ترجمه مقاله

گازرگری

لغت‌نامه دهخدا

گازرگری . [ زُ / زَ گ َ ] (حامص مرکب ) کار گازری کردن . به گازری پرداختن . شغل گازری داشتن : ... و محمدبن جریر طبری آورده است : که مقنع مردی بود از اهل روستای مرو از دیهی که آن را کازه خوانند و نام او هاشم بن حکیم بود و وی در اول گازرگری کردی . (تاریخ بخارا).
ترجمه مقاله