ترجمه مقاله

گال زدن

لغت‌نامه دهخدا

گال زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) فریاد زدن . آواز برآوردن :
جوانی چو گال عراقی زند
به پیری دلم هم وثاقی زند.

مولانا ملک قمی (از جهانگیری ).


همچو پروانه به گرد تو پر و بال زنم
هر سحرگه به سر کوت رسم گال زنم .

مولانا ملک قمی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله