ترجمه مقاله

گاوکش

لغت‌نامه دهخدا

گاوکش . [ ک ُ ] (نف مرکب ) قصاب . کشنده ٔ گاو :
میزبان کین شنید رفت بزیر
گفت با گاوکش حکایت شیر.

نظامی .


|| (اِ مرکب ) نام گیاهی است که دربوستانها و کشتزارها روید و ساق آن راست . و یا زغب گره دار بقدر ذرعی شبیه به نی و شیردار و برگ آن شبیه بطرخون و برگ کاج و گل آن بنفش و دانه ٔ آن شبیه به عدس مایل به سپیدی و زردی بیخ آن سطبر و پرشیر و چون گاو از آن بخورد بمیرد و گوسفند را زیان ندارد و بنابراین به این اسم موسوم شده و آن را شبرم گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا).
ترجمه مقاله