گته
لغتنامه دهخدا
گته . [ گ ُ / گ َ ت َ / ت ِ ] (ص ) گت . رجوع به گت شود. بزرگ و عظیم و کبیر. (برهان ) (آنندراج ). درشت . کلان . کلفت . تناور. تنومند. (رشیدی ). گپ :
حیف از گته میر و خاندان گته میر.
این گته نقطه تعلق به متن دارنه . (نقطه ای از کلمه ای در کتاب ساقط بود طلبه ٔ مازندرانی برای تصحیح نقطه ای در حاشیه ٔ کتاب گذاشت ، چون احتمال داد که خواننده ملتفت نشود هرچه بزرگتر کرد و باز چون دید ممکن است قراء ندانند این نقطه مال کجاست با خط جلی در زیر نقطه نوشت ، یعنی این نقطه بزرگ متعلق به متن است ).
حیف از گته میر و خاندان گته میر.
(از جهانگیری و رشیدی ) (آنندراج ).
این گته نقطه تعلق به متن دارنه . (نقطه ای از کلمه ای در کتاب ساقط بود طلبه ٔ مازندرانی برای تصحیح نقطه ای در حاشیه ٔ کتاب گذاشت ، چون احتمال داد که خواننده ملتفت نشود هرچه بزرگتر کرد و باز چون دید ممکن است قراء ندانند این نقطه مال کجاست با خط جلی در زیر نقطه نوشت ، یعنی این نقطه بزرگ متعلق به متن است ).