ترجمه مقاله

گراز

لغت‌نامه دهخدا

گراز. [ گ ُ ] (اِ) طپش و اضطراب که مردم را از حرارت بهم رسد و این حال بیشتر زنان را در وقت زائیدن واقع میشود. (برهان ). تبشی باشد سخت که در تن مردم افتد و بیشتر زنان را به وقت زادن . (صحاح الفرس ).
هرچه بخوردی تو گوارنده باد
گشته گوارش همه بر تو گراز.

ابوشکور (از صحاح الفرس ).


مرضی است . (فرهنگ خطی ). ظاهراً این کلمه کزاز است و عربی است .
ترجمه مقاله