گران شدن
لغتنامه دهخدا
گران شدن . [ گ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ناگوار و نامطبوع گردیدن :
کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم
از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد.
از بس که سر به خانه ٔ هر کس فروکند
سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف .
|| سنگین شدن سر پس ازنشئه شراب . خمارآلودگی :
چو شد نوش خورده شتاب آمدش
گران شد سرش رای خواب آمدش .
|| کنایه است از نزدیک شدن وضع حمل :
بر آن نیز بگذشت یکچند روز
گران شد فرنگیس گیتی فروز.
کنون گران شدم و سرد و نانورد شدم
از آن سبب که به خیری همی بپوشم ورد.
کسائی .
از بس که سر به خانه ٔ هر کس فروکند
سرد و گران و بی مزه شد میهمان برف .
کمال الدین اسماعیل .
|| سنگین شدن سر پس ازنشئه شراب . خمارآلودگی :
چو شد نوش خورده شتاب آمدش
گران شد سرش رای خواب آمدش .
فردوسی .
|| کنایه است از نزدیک شدن وضع حمل :
بر آن نیز بگذشت یکچند روز
گران شد فرنگیس گیتی فروز.
فردوسی .