گربایگان
لغتنامه دهخدا
گربایگان . [ گ َ ی ِ ] (اِخ ) همان صحرای گرمابکان است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 25 فهرست ) : او امیر اصفهان و کره و گربایگان بود. (کتاب النقض ص 320). سعید قداح برشکل طبیبان میگشت در نواحی اصفهان و کره و گربایگان . (کتاب النقض ص 320).