ترجمه مقاله

گردون نورد

لغت‌نامه دهخدا

گردون نورد. [ گ َ ن َ وَ ] (نف مرکب ) آسمان پیما. صاحب آنندراج آرد: در صفت ماه و سیارات :
بشبرنگ مه نعل گردون نورد
درآمد برافراخت گرز نبرد.

اسدی (گرشاسب نامه ).


درخشنده خورشید گردون نورد
ز باد خزان نیش عقرب نخورد.

نظامی .


هرچند پایه ٔ تو بلند اوفتاده است
غافل مشو ز ناله ٔ گردون نورد من .

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله