ترجمه مقاله

گردون کمان

لغت‌نامه دهخدا

گردون کمان . [ گ َ ک َ ] (ص مرکب ) کمان همچون آسمان در خمیدگی . صاحب آنندراج آرد: در صفات پادشاهان مستعمل است :
گر از سیم سیاره و دور گردون
گهی مرگ باشد گهی زندگانی
تو گردون سیاره در دست داری
که سیاره تیری و گردون کمانی .

میرمعزی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله