گرد
لغتنامه دهخدا
گرد. [ گ ِ رَ ] (فعل مضارع ) مخفف گیرد. از مصدر گرفتن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
یک نیمه ٔ گیتی ستد و سیر نباشد
تا نیمه ٔ دیگر بگرد دیر نباشد.
ره دین گرد هرکه دانا بود
به دهر آن گراید که کانا بود.
و رجوع به گرفتن شود.
یک نیمه ٔ گیتی ستد و سیر نباشد
تا نیمه ٔ دیگر بگرد دیر نباشد.
منوچهری .
ره دین گرد هرکه دانا بود
به دهر آن گراید که کانا بود.
اسدی .
و رجوع به گرفتن شود.