ترجمه مقاله

گرزین

لغت‌نامه دهخدا

گرزین . [ گ ِ ] (اِ) تاج کیانی را گویند و آن را مرصع ساخته از بالای تخت محاذی سر ایشان با زنجیر طلا آویخته بوده اند. (برهان ) (آنندراج ). گرزن . (جهانگیری ). رجوع به گرزن شود. || زنبیل . (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). || تیر پیکان دار. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله