ترجمه مقاله

گرسیوز

لغت‌نامه دهخدا

گرسیوز. [ گ َ سی وَ ] (اِخ ) کرسیوز، در اوستا کرسوزده (از دو جزء: کرسه ، لاغر و اندک ، و زده ، قوت ، پایداری ) به معنی استقامت و پایداری کم دارنده . نام برادر افراسیاب است . (یشتها پورداود ج 1 ص 211) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام برادر افراسیاب است که در قتل سیاوش ساعی بود. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) :
ز دیگر سو افراسیاب و سپاه
چو پیران وگرسیوز کینه خواه .

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 629).


به گرسیوز آن داستانها بگفت
نهفته برون آورید از نهفت .

فردوسی (ایضاً ص 629).


و گرسیوز برادرش [ و ] پیروزی آغش را بود. (مجمل التواریخ والقصص ص 49). و اندر عهد افراسیاب پهلوان او پیران ویسه و برادر افراسیاب گرسیوز... (مجمل التواریخ والقصص ص 90). رجوع به حماسه سرائی در ایران تألیف دکتر صفا ص 582 شود.
ترجمه مقاله