ترجمه مقاله

گرمسیر

لغت‌نامه دهخدا

گرمسیر. [ گ َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ولایت بست و داور: خبر آمد که چنگیزخان به طالقان بلخ رسیده است و دو سه هزار مغول از راه گرمسیر بطلب . (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 194). اوبه جانب گرمسیر که اردوی او آنجا بود مراجعت نمود. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 88). بعضی از سکان ولایات گرمسیر و غزنی که با ملک غیاث الدین دوستی داشتند بدو انهاء کردند. (ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 90). رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد برون از سعدی تا جامی و ذیل جامعالتواریخ رشیدی صص 62- 89 - 11 - 112 و جهانگشای جوینی ج 1 ص 108 شود.
ترجمه مقاله