ترجمه مقاله

گرمک

لغت‌نامه دهخدا

گرمک . [ گ َ م َ ] (اِ) باقلای در آب جوشانیده . (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ) :
باقلی را بسنده کن در راه
چند از این باقلی تو گرمک خواه .

سنایی (از جهانگیری ).


|| نوعی از خربزه ٔ پیش رس و آن سفیدرنگ و شیرین و معطر باشد. (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ). نوعی از این میوه را طالبی نیز گویند :
آل برمک در کرم گرمک فروش این درند
این سخن نرمک نمی گویم که هست این مشتهر.

بسحاق اطعمه (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).


سرشاری جود آب گرمک
صد طعنه زند بر آل برمک .

محسن تأثیر (از آنندراج ).


|| (ص مصغر) مصغر گرم هم هست . (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله