گرمی
لغتنامه دهخدا
گرمی . [ گ َ ] (اِخ ) از اهل بروجرد است . در واقع مولانا شخصی شوخ و گرم آمیزش است . این مطلع از اوست :
دل بیقرار دارد گله بینهایت از تو
شده وقت آنکه آید بزبان شکایت از تو.
دل بیقرار دارد گله بینهایت از تو
شده وقت آنکه آید بزبان شکایت از تو.
(مجمعالخواص ص 296).