ترجمه مقاله

گرم و سرد

لغت‌نامه دهخدا

گرم و سرد. [ گ َ م ُ س َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حار و بارد. رجوع به گرم و رجوع به سرد شود. || کنایه از حوادث زمان . (آنندراج ). کنایه از محنت و راحت و سخت و سست و شدت و رخا و بدی و نیکی و امثال اینها. (برهان ).
- گرم و سرد روزگار چشیدن ؛ باتجربه شدن . تجربه آموختن . ورزیده شدن . مجرب گشتن . تطورات روزگار را دیدن : مرد باخردی تمام بود [ خواجه حسن ]. گرم و سرد روزگار چشیده و کتب باستان خوانده . (تاریخ بیهقی ). اما ایاز از بس بناز و عزیز برآمده است هر چند عطسه ٔ پدر ماست و از سرای دور نبوده است و گرم و سرد نچشیده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 265). رجوع به گرم و سرد چشیدن شود.
ترجمه مقاله