ترجمه مقاله

گروسی

لغت‌نامه دهخدا

گروسی . [ گ َرْ رو ] (اِخ ) ملقب به فاضل ، از نویسندگان و شعرای عهد فتحعلی شاه قاجار است که اندکی از عهد محمدشاه رانیز درک کرده و اصلش از طایفه ٔ بایندری ترکمان و مولد او ناحیه ٔ گروس از اعمال همدان بوده و از اوست :
دل دیوانه کجا بند پذیرد مگرش
شکن زلف بتی نام کنم زندان را
گرنه از آتش دل خشک شده دیده ٔ تر
خلق را گفتمی آماده شدن طوفان را
شاید ار دیده ٔ گریان مرا عذرنهد
هر که بیند نظری آن دهن خندان را.
و در سال 1252 هَ . ق . در پنجاه وچهارسالگی درگذشت و کتاب انجمن خاقان که تذکره ٔ شعرای عهد فتحعلی شاه است از اوست . (از ریحانة الادب ج 2 ص 70).
ترجمه مقاله