گروغ
لغتنامه دهخدا
گروغ . [ گ ُ ] (اِ) دروغ که به عربی کذب گویند. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) :
یکی دیگری زن برین هم نشان
گروغ از گناه است بر سرکشان .
این کلمه درفهرست ولف نیامده و ظاهراً مصحف «دروغ » است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
یکی دیگری زن برین هم نشان
گروغ از گناه است بر سرکشان .
فردوسی (از جهانگیری ).
این کلمه درفهرست ولف نیامده و ظاهراً مصحف «دروغ » است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).