ترجمه مقاله

گروگر

لغت‌نامه دهخدا

گروگر. [گ َ گ َ ] (اِخ ) یکی از نامهای خدای تعالی است . (برهان ) (آنندراج ) :
بغلطید پیش گروگر بخاک
همی گفت کای دادفرمای پاک .

اسدی .


گر این کام بدهد گروگر ترا
ز شاهی مرا نام و دیگر ترا.

اسدی .


فرزند تو امروز بود جاهل و عاصی
فردات چه فریاد رسد پیش گروگر.

ناصرخسرو.


|| (ص ) قاهر و قادر و غالب و در صفت صانع و خالق استعمال میشود. (آنندراج ). مرادبخش . (برهان ) :
گذر کردم ز آب و شکر گفتم
بسجده پیش یزدان گروگر.

عنصری .


آنی تو که ملک وقف کرده ست
بر نام تو ایزدگروگر.

مسعودسعد.


از مصطفی خلیفه و چون آدم صفی
از خود خلیفه کرد خدای گروگرش .

خاقانی .


ترجمه مقاله