گزارشن
لغتنامه دهخدا
گزارشن . [ گ ُ رِ ](اِمص ) (از: گزار + شن ، پسوند اسم مصدر) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). تعبیر خواب . (برهان ) :
چو بشنید دغدو گزارشن خواب ...
|| شرح و تفسیر چیزی گفتن . || ادا کردن سخن . || گذشتن . (برهان ). رجوع به معانی گزارش شود.
چو بشنید دغدو گزارشن خواب ...
رشیدی (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
|| شرح و تفسیر چیزی گفتن . || ادا کردن سخن . || گذشتن . (برهان ). رجوع به معانی گزارش شود.