ترجمه مقاله

گستاخ گستاخ

لغت‌نامه دهخدا

گستاخ گستاخ . [ گ ُ گ ُ ] (ق مرکب ) اندک اندک رام . رفته رفته مأنوس . کم کم جسور :
پریده مرغکان گستاخ گستاخ
شمایل در شمایل شاخ در شاخ .

نظامی .


رضا دادش که در میدان و در کاخ
نشیند با ملک گستاخ گستاخ .

نظامی .


ترجمه مقاله