گسترش
لغتنامه دهخدا
گسترش . [ گ ُت َ رِ ] (اِمص ) (از: گستر + ش ، پسوند اسم مصدر). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). عمل ِ گسترده . || (اِ) هر چیز را که توان پهن کرد از دام و بساط و فرش و امثال آن . (برهان ) (آنندراج ). فرش :
بارگاهی بدو نمود بلند
گسترش های بارگاه پرند.
|| پوشش :
ز سنجاب و قاقم ز موی سمور
هم از گسترش ها ز کیمال و بور.
|| هر چیز را که توان فروچید. (برهان )(آنندراج ).
بارگاهی بدو نمود بلند
گسترش های بارگاه پرند.
نظامی .
|| پوشش :
ز سنجاب و قاقم ز موی سمور
هم از گسترش ها ز کیمال و بور.
فردوسی .
|| هر چیز را که توان فروچید. (برهان )(آنندراج ).