ترجمه مقاله

گسختن

لغت‌نامه دهخدا

گسختن . [ گ ُ س ِ ت َ ] (مص ) مخفف گسیختن . شکستن . || شکافتن . || دریدن . || دفع نمودن . || سست گردانیدن . || جدا کردن . || رها کردن . || شکافته شدن . || شکسته شدن . || رها شدن . || سست گشتن . (ناظم الاطباء). برای تمام معانی رجوع به گسیختن شود.
ترجمه مقاله