ترجمه مقاله

گسسته گردیدن

لغت‌نامه دهخدا

گسسته گردیدن . [ گ ُ س َس ْ ت َ / ت ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) منقطع شدن . متوقف گشتن : دیگر که شهری است [ سیستان ] به ذات خویش قائم که به هیچ شهری محتاج نیست که اگر کاروان گسسته گردد همه چیز اندر آن شهر یافته شود. (تاریخ سیستان ).
ترجمه مقاله