گلرولغتنامه دهخداگلرو. [ گ ُ ] (ص مرکب ) سرخ رو. گلگون . (ناظم الاطباء). آنکه رویش چون گل بود : برگ گل لعل بود شاهد بزم بهارآب گلستان ببرد شاهد گلروی من .سعدی (بدایع).