ترجمه مقاله

گل افشان

لغت‌نامه دهخدا

گل افشان . [ گ ُ اَ ] (نف مرکب ) افشاننده ٔ گل . گل ریزنده . گل بسیار پراکنده کننده . پراکنده کننده ٔ گل و شکوفه :
چنان بد که در پارس یک روز تخت
نهادند زیر گل افشان درخت .

فردوسی .


پرستنده را گفت قیصر که تخت
بیارای زیر گل افشان درخت .

فردوسی .


بفرمان ببردند پیروزه تخت
نهادند زیر گل افشان درخت .

فردوسی .


سر حوض شاهی و سرو سهی
درخت گل افشان و بید و بهی .

فردوسی .


|| نوعی از آتشبازی است . (آنندراج ) :
سه گونه آتش در سه جای رخشان
به خانه در گل افشان بود از ایشان .

(ویس و رامین ).


در آن بزم آراسته چون بهشت
گل افشان تر از ماه اردیبهشت .

نظامی .


هر کجا ریگ بود رنگ گرفت
هر کجا گلخنی گل افشان شد.

؟ (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 100).


رجوع به گلفشان و گل افشان کردن و گل افشان گشتن و گل افشانی شود.
ترجمه مقاله