ترجمه مقاله

گل روی

لغت‌نامه دهخدا

گل روی . [ گ ُ ] (ص مرکب ) گلگون و آنکه چهره ٔ آن مانند شکوفه باشد. (ناظم الاطباء). گلرو. زیبارو. زیبا. گلچهره :
گر شاهد است سبزه بر اطراف گلستان
بر عارضین شاهد گلروی خوشتر است .

سعدی (بدایع).


یارمن شکرلب و گلروی و من در درد دل
گر کند درمان این دل زآن گل و شکر سزد.

سوزنی .


هنگام گل رسید ز گلروی لعبتی
بر بوسه رام گشته محابامکن کنار.

سوزنی .


ترجمه مقاله