ترجمه مقاله

گل زدن

لغت‌نامه دهخدا

گل زدن . [ گ ُ زَ دَ] (مص مرکب ) کنایه از طلب کردن حریف را برای جنگ و این رسم کشتی گیران ولایت است . (آنندراج ) :
به خصم گل زدن از دست ما نمی آید
وگرنه آبله ام تشنه ٔ مغیلان است .

صائب (از آنندراج ).


رجوع به گل کشتی و گل جنگ شود. || حباب گونه برآوردن . لک و خال ها به رنگی جز رنگ بدن پیدا کردن : تنش گل زده است . نانها گل زده است .
ترجمه مقاله